part74

ا/ت: خب بعدش چیشد؟
رینا: تهیونگ اومد بهم گفت که عموش خواسته که تهیونگ به من بگه که من باهاش قرار بزارم و من کفتم دیگه فرصتمو از دست نمیدم ا/ت من واقعا عاشق پدرتم
ا/ت: من وقتی داشتم خارج درس میخوندم برگشتم دیدم مامانم ازدواج کرده حالم بد شد چون بهم نگفته بود الان هم از بابام ناراحتم چون بهم نگفته بود که میخواد ازدواج کنه من کیجون دیدم که خوشحاله میخواد مامانش ازدواج کنه میبینم چاره ای ندارم باید قبول کنم
رینا: مجبور نیستی قبول کنی حتی اگر یه درصد دلت با من نیست قبول نکن
ا/ت: نه این زندگی شما به من ربطی نداره خوشبخت بشید
این رو گفتم و رفتم

چند روز بعد
از خواب بیدار شدم صورتمو شستم و یه دوش ده دقیقه ای گرفتم و روتین پوستیمو انجام دادم
تق تق تق
ا/ت: کیه؟
تهیونگ: منم
ا/ت: بیا
تهیونگ: اهمم
ا/ت: تهیونگ خیلی وقته نرفتیم سرقرار میشه امروز رو باهم بگذرونیم
تهیونگ: باشه
اومد از پشت بغلم کرد
تهیونگ: دیگه واقعا ناراحت نیستی که خالم میخواد با بابات ازدواج کنه
ا/ت: نه نیست وقتی میبینم بابام خوشحاله برام کافیه
تهیونگ: من اگر ازت خاستگاری کنم قبول میکنی؟
ا/ت: آره میخوای ازم خاستگاری کنی
تهیونگ: نه هنوز زوده
گوشیم زنگ خورد (💩🤢🤮)
تهیونگ: این کیه؟
ا/ت: هیچی مهم نیست جوابش رو نمیدم
نگاه به گوشیم کردم
هیون: اگر جواب ندی بد میشه برات خانم کیم
ا/ت: عشقم
تهیونگ: جانم
ا/ت: میری پایین من چند دقیقه دیگه میام
تهیونگ: باشه عزیزم منتظرتم
ا/ت: اومم
تهیونگ رفت زنگ زدم هیون
ا/ت: یادت رفته؟
هیون: چی رو؟
ا/ت: قرار نبود دیگه مزاحمم بشی و صدات رو بشنوم هرچی خواستی بهت دادم
هیون: از کجا مطمئن باشم فیک نیستند
ا/ت: من همه ی اسناد محرمانه ی شرکت برات فرستادم هیون اذیتم نکن
هیون: باشه اگر برات سوال شد چرا اینکارو کردم شب کافه(...) میبینمت
ا/ت:چه کاری انجام دادی
هیون: تا چند دقیقه دیگه میفهمی چه اتفاقی برات افتاده
گوشی رو قطع کرد
ا/ت: الو هیون هیون
عوضی
رفتم بیرون
ا/ت: آقای کیم مبارک باشه
جونهو: ا/ت
ا/ت: جانم بابا
جونهو: مارو به چی فروختی؟
ا/ت: بله؟
جونهو: شرکت ها(...)(...)(...) چقدر بهت پول دادند که اینکارو کنی
ا/ت: دوربین مخفیه؟
بابام اومد نزدیکم و یکی زد تو گوشم
تهیونگ: عمو جان
جونهو: تو دخالت نکن
ا/ت: بابا چیشده؟
جونهو: یکی از کارمند های شرکت فیلمتو فرستاده داری اسناد محرمانه شرکت رو عکس میگرفتی مارو به چقدر فروختی
جونسو: چی کم داشتی ا/ت مارو بدبخت کردی؟
رانا: الکی قضاوتش نکنید شاید ویدیو الکی باشه
جونهو: نه زن داداش خوده ا/تس
زانو زدم
ا/ت: بابا بزار توضیح میدم
جونهو: چه توضیحی میخوای بدی؟
ا/ت: بابا
جونهو: اینقدر نگو بابا
یکی دیگه زد تو گوشم
جونهو:تو دختر من نیستی ا/ت من اینجوری نبود

#فیک
دیدگاه ها (۳)

part75

part76

part73

part72

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

Between the Tides³²یک هفته بعد تهیونگتو دفترم بودم تق تق تق ...

:تهیونگ: اون موضوع رو بسپار به من، من حلش می کنما/ت: خب ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط